خواهر ناتنی ام هانا هیز، یک نوجوان ریزه اندام، در حالی که اتاقم را تمیز می کرد، کیر من را کشف کرد. علیرغم شوک اولیه، او مشتاقانه آن را می مکید. اندازه اش او را غرق کرد، اما او موفق شد آن را اداره کند. او را روی کاناپه بردم و محکم او را لعنت کردم. او به سختی آمد و هر دو از آن لذت بردیم.